black heart
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟ ازتو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک، مجبوربه زیستن هستم. از چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که بانگاهم آشنا شد؟ ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیداشد.
از چه بنویسم؟ از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو راخواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم، دادستان تو را مقصرنداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهامبزند.
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو راداشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
نه!نه! شاید هم گناه را بهگردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید، یا ندیده گرفت چون از انتخابشپشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
که شاید دوریموجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی... امّاهیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی واز این آشیان پریدی... نظرات شما عزیزان: شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:37 :: نويسنده : ستاره
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|